چهارشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۸

از رنج انسان بودنمان

نوشته بودم اما پرید.

4 نظر:

در ۱۰:۴۷ بعدازظهر, Anonymous طلوع آبی گفت...

رمضان آمد و روان بگذشت .......... بود ماهي به يک زمان بگذشت
سلام استاد فرا رسیدن عید سعید فطر رو به شما تبریک میگم امیدوارم موفق و پیروز باشید .

 
در ۱۲:۲۵ بعدازظهر, Anonymous رضا سلیمان نوری گفت...

درود برادر فرهاد
از اینکه مجبور به اسباب کشی شدی متاسفم اما بدون دنیای مجازی همه یک رنگه وهمه جا در کنترل آقایان .پس یا ننویس یا بیخیال هرچه خواهد دلتنگت بگو.
به امید دیدار
یاحق

 
در ۱۰:۱۶ قبل‌ازظهر, Anonymous S M A گفت...

manzele jadid mobarak

 
در ۳:۳۲ بعدازظهر, Anonymous شب نويس گفت...

باید که تحولی اساسی بکنیم
در خارجه کار با کلاسی بکنیم
وقتی که ز گینه فکرمان راحت شد
با چاد و اریتره دیپلماسی بکنیم
************ ********* *******
ما دولت مهرورز و مردم داریم
این خنده زچیست!! ما مگر دم داریم؟
در رابطه با اصول مردم داری
ما منطق محکمی چو باتون *داریم
************ ********* *******
فردا که زسوی شرق آید خورشید
دریای خزر به روس خواهم بخشید
وقتی که زغرب ناسپاسی دیدی
باید که به سوی شرق قدری چرخید
************ ********* *******
روسیه و چین عجب وفایی دارند
در درگه ما کیا بیایی دارند
گر شل نشود کمی سر ِ کیسۀ
ما آنگاه ببین چه بد ادایی دارند
************ ********* *******
کرزای بشین بر سرجایت محکم
از این خس و خاشاک نخور هرگزغم
با همت و لطف بازجویان عزیز
یک روزه شود این خس و خاشاک آدم
************ ********* ******* *
باتون = طبق نوشتۀ فرهنگ عمید چوب دستی پاسبانان را باتون می گویند پس باتوم یا باطوم غلط است

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی