پس از باران را بيانديش
با سلام . ديروز فرصتي دست داد و توفيقي كه دوباره بچه هاي دوره دوم ليسانس دانشگاه جامع علمي كاربردي را ببينم . مسرتي بود و فرح !
1.گر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری.
2.خدایا! مگذار که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد….که دینم در پس وجهه ی دینیم دفن شود…که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد.که آنچه را حق می دانم بخاطر اینکه بد می دانند کتمان کنم.
3.خدایا ! رحمتی کن تا ایمان ، نان و نام برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند ، نه از آنان که پول دین را میگیرند و برای دنیا کار می کنند.
4.استوار ماندن و زیر هر باری نرفتن ، دین من است.
ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.
برچسبها: من و داستان هايم
6 نظر:
دیشب خوابیدم
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم ودل داند و من
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست
دانشگاه بدون حضور شما پوچ است
شریعتی
ایستادگی کن تا روشن بمانی
شمع های افتاده خاموش می میرند
سلام و درود بر شما
عید قربان بر شما و خانواده محترم تان مبارک باد[گل]
ما که سعادت نداشتیم
به امید دیدار
باسلام و عرض ادب خدمت شما
از شما یاد گرفتم ÷س اینبار جسورانه تر بیاموز...........
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی