دوشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۸

من شايعه نيستم

سلام . در كامنت ها همونطور كه ميتوانيد ببينيد دوستي نوشته: ميشه از مطالب وبلاگ استفاده كرد . البته . همونطور كه من اين مطلب رو از جاي ديگري برداشتم و براي گسترش اون مطلب در وبلاگم منتشرش كردم همگان حق دارند از مطالبي كه در وبلاگم منتشر ميشه براي اطلاع رساني و آگاهي بخشي استفاده كنند.
اما بهي نوشته در مورد من (ابوالفتحي عليه السلام) شايعاتي شنيده ميشه . نه بهي عزيز اينها شايعات نيستند اين ها حقايق راستيني هستند كه برهنه و عريان در جمع خود را گاهي عيان مي كنند و چه خوب است كه شنيده مي شوند. به گمان من همه دانشجويان من در اين سال ها ميتوانند درك كنند كه من عنصر مخرب و پليدي بوده ام كه حذف من خدمت به جامعه است يا موجود مفيدي بوده ام . خدا را شكر كه هيچ كس بر بي خاصيتي من و خنثا بودنم نظر ندارد و نظر نداده است البته تاكنون . من خوشحالم كه با بسياري از انسانها متفاوتم و مثل درخت كاج موجود زنده صرف تلقي نميشوم و يا در دانشكده مثل تخته سياه جزيي از ابزار آموزش تلقي نميشوم و مثل بعضي از اساتيد جزوه ناطق و يا جزوه متحرك نيستم. و چه بد روزگاريست كه تصميم گيراني براي بودن و نبودن من بر كلاس تصميم مي گيرند كه نه مرا ميشناسند و نه حتا چند جمله اي از من به صورت مستقيم شنيده اند . هر چه دارند بازتابيست منكسر كه از ذهن هاي كم فهم و معوجي دريافت كرده اند كه به گواهي اكثر دانشجويان در درك متعارف گفتگوهاي محاوره اي نيز دچار مشكل اند. مثل آن دانشجويي كه با نقل سخنان من در درس جامعه شناسي تبليغات براي يكي از رييسان خود به نظرش مقابل فتنه اي بزرگ ايستاده بود . دانشجويي كه آنقدر دير به كلاس آمده بود كه نميدانست آنروز نقد ترفندهاي تبليغاتي موضوع درس است و ذكر اخبار بي بي سي در دهه 60 تنها شاهد مثال بود نه خبر روز ! و آنقدر ذهنش بسيط بود كه فاصله بين درس و مثال و ... را هيچ وقت در نيافت . دانشجويي كه مثل خيلي از دوستان و همفكرانش بر اسب دروغ و دروغگويي چهار نعل ميشتابد و در برابر ارباب قدرت و مكنت و ثروت نه چون اسب كه مانند سگ دم تكان ميدهد. چقدر بايد مسرور باشم كه هنوز بر هيچ انساني كرنش نكرده ام و هرگز براي خوشايند كسي چيزي نگفته ام . حتا آنروز كه پس از حدود 2 سال توقف در مرحله گزينش به رغم اصرار همه بر بي خيالي يا تقيه يا ... با اصرار نظراتم را گفتم و در انتها افزودم من دروغ نمي گويم . شايد نگويم اما دروغ نمي گويم .
بهي عزيز اينها شايعه نيست . مقاومت در برابر زبانيست كه به ميل من ميچرخد و ميگويد نه به ميل آنها . زباني كه حق نگويد بيشتر به درد ليسيدن ميخورد . مثلن ليسيدن بستني يا چيزهاي مشابه . من تاوان انديشيدن و عدم چاپلوسيم را ميدهم . بالاخره هر چيزي قيمت دارد . آنروزهايي كه من در جنبش دانشجويي و دفتر تحكيم وحدت در جستجويي آزادي و عدالت پرپر ميزدم بايد در انديشه پرپر زدن هاي امروزم هم مي بودم . آنروز كه در دولت خاتمي هر گونه بهره مندي مادي را رانت خواري تلقي ميكردم و در مسير پرهيز و استنكاف و استغنا گام بر ميداشتم بايد در انديشه امروز نيز مي بودم كه ... !

برچسب‌ها:

9 نظر:

در ۷:۳۹ بعدازظهر, Anonymous هونیا گفت...

سلام استاد وقت شما بخیر وبلاگ جدید مبارک .

 
در ۸:۲۰ قبل‌ازظهر, Blogger يسنا گفت...

سلام استاد:
ضمن عرض خسته نباشيد من مريم لشيني دانشجوي پودمان چهارم هستم آدرس وب من setarehesohil.blogfa.com البته تابحال وب من جنبه خصوصي داشته بازم ممنون و متشكرم

maryam_lashini2008@yahoo.com

 
در ۱۱:۱۴ قبل‌ازظهر, Anonymous واعظی گفت...

به نام پروردگار

سلام استاد
این رسم زمانه است که تحمل حقیقت بر عده ای از نور چشمی ها آنهم از خواص همیشه گران می آید چه آنکه در گذشته حتی بر دردانه ترین اسوه علم و تقوا حضرت علی (ع) نیز بزرگترین ظلمها را روا داشته اند یا بر دانشمندی چون ابن سینا برچسب کفر و بی ایمانی زده اند اما فرق این روزگار با قبل در اینست که عوام (مردم) امروز به راحتی می دانند که حقیقت کدام است واگر عده ای سخنی برخلاف می گویند خود را به نادانی می زنند وگرنه دیگر پس از فرستادن 124 هزار پیغامبر که خداوند حجت را بر مردم تمام نموده دیگر نادانی پذیرفتنی نیست . وباز مثل همیشه می گویم تا مدینه فاضله راهی نمانده است ؟!

 
در ۱۱:۵۲ قبل‌ازظهر, Anonymous بهی(بهادر) گفت...

استاد خواهش میکنم به وبلاگ من نگاهی بیندازید با مطلبی درمورد شما به روزم

 
در ۳:۱۴ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

سلام استاد خوب وموثردانشگاه
چند مدتی بود که به وب لاگتون نیامده بودم.وب جدیدتون رو تبریک میگم


دانشجوی سابق و مرغوب دانشگاه

 
در ۱۰:۴۶ قبل‌ازظهر, Anonymous sepehriz گفت...

باسلام
استاد عزیز هوا همیشه ابری که نیست اتفاقاً خورشید بعد هوای بارانی ریبا تر و پر نورتر میشود.

 
در ۱۰:۰۰ قبل‌ازظهر, Anonymous شبهاي بي ستاره گفت...

سلام.مشتاق ديدارتان هستيم/كجايي بزرگوار

 
در ۱۱:۱۰ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

سلام استاد این ترم به هر زحمتی بود کلاس هام کرمانشاه گرفتم فقط به امید شما متاسفانه شما هم که نیستی نا امید نا امید شدم اینجا هر کی سوادش بیشتر باشه رو بر میدارن به امید دیدار...

 
در ۱۱:۳۷ بعدازظهر, Anonymous N.mohebi گفت...

سلام
آقا ما از به بسم‌ا... شروع کرديم به خواندن تا ... خسته نباشيد فکر کنم لازمه به خود شما هم گفت طاقت بيار نه! راستش بيشتر به خاطر کسايي که به

دانش شما احتياج دارن از جمله داشجوهايي که با هزار اميد و آرزو وارد دانشگاه‌ها مي‌شند ولي متأسفانه با نظام بسته ، خفه و مسموم آموزشي ايران

روبرو مي‌شند، چه بخواين چه نخواين به عنوان يه تحصيل کرده وظيفه داشته و خواهيد داشت قبول دارم رسم خوبي نيست ولي تو تاريخ ايران تا دلت بخواد از

اين اتفاقها افتاده و خواهد افتاد مثلاً حلاج، عين القضات همداني، امير کبير و ... تازه بايد خدا را شکر گفت چون امروزه حداقل لازم نيست مثل چمشيد

کاشاني دود چراغ خورد ، هر دوره‌اي کعب الاحبار خودش رو داره که با قيافه حق‌بجانب انگشت اتهامش رو بطرف اين و ان گرفته که بدبختانه دوره‌زمانه ما

بعلت انفجار جمعيت تعداد اين گونه جانوري داره به صورت تساعدي افزايش پيدا مي‌کنه به قول زيست شناسها جهش ژنتيکي پيدا کردن ولي ... بگذريم

استاد اين حرفها سر دراز دارن موافقم که بهتره تو اين مسائل دخالت نکرد و ... اره سربه‌سر بعضي‌ها نگذاشت ، (آخه تو جنگل باشي بعد دم از دموکراسي

بزني عجيبه) ولي دکتر شريعتي گفته روشنفکر بودن مسئوليت داره.
استاد فکر کنم خيلي از مراجعين دوست داشته باشن پست از رنج انسان بودنمان باز نوشته بشه به نوبه خودم بازنويسيش رو خواهانم.
راستي گفتم يه تصوير براي شما ارسال مي‌کنم اينم لينکش تو وبلاگ خودم ، تصوير محمد زهري به همراه يکي از اشعارش هست.
http://nmkurd.blogfa.com/post-1.aspx
قبل از رفتن يه شعر هم از شريعتي براي شما بگم خواندنش بي‌ربط با موضوع نيست:

واگر خفه‌ام کنند
سازش نخواهم کرد
و حقيقت را قرباني مصلحت نمي‌کنم
و اما آن قوم اگر موفق شون و مرا بر دارکشند
و يا همچون عين القضات شمع آجين کنند
و يا مانند ژوردانو در آتشم بسوزانند
حسرت
شنيدن يک آخ راهم
بر دلشان خواهم گذاشت.

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی