یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۸

خدا دوست دارد لبي كه ببوسد

. سلام . مطالب زير هيچكدام مال من نيست . هر چند غير اخلاقي است اما حوصله نداشتم به اصل مطالب لينك بدم . اما با جستجوي كوچولويي توي گوگل فارسي ميتوانيد اصل و رفرنس مطالب را پيدا كنيد . در ضمن سالگرد درگذشت استاد شريفي را يه خانواده اش و به ويژه به كامران تسليت ميگم . امروز وبلاگ هاي بچه ها رو ديدم اما امكان كامنت گذاشتن فراهم نبود . اسم وبلاگ هايي رو كه ديدم براي اينكه بچه ها كمتر گلايه كنند مينويسم : فرياد ؛ بهي؛ پاندانوس؛يادداشتهاي گلي خانم؛ روابط عمومي ( دايي چيني نه حسنا خانم ) طلوع آبي؛ سلام ؛ صادقانه ؛ روشن تر از آبي؛ سادگي؛ انديشه نيك گفتار نيك كردار نيك ؛ فرهنگ و هنر ايراني ؛ قطاري در مه ؛ ركن پنجم دموكراسي ؛ شبهاي بي ستاره و ... . فرياد فوق العاده بود . بقيه هم جالبند . بد نيست بدانيد كه من حس مالكانه اي به اين وبلاگها دارم . مثل فرزند مثل دسترنج و مثل ... . اينها ارزان ايجاد نشده اند . همه بدگويي ها و دشنام هايي كه ميشنوم تاوان اين حنجره هايي است كه من در فرياد كشيدنشان موثر بوده ام . همه را دوست دارم حتا آنها كه توي دل از من خوششون نمیاد حالا یا سختگیرم یا عبوسم یا ... .آخر هنر انسان اینه که سراسر وجودشو ازعشق و محبت پر کنه والا نامهربونی نه هنره نه افتخار.
2. بازنشسته يي هستم که از مدت ها قبل به نوه هايم قول داده بودم وقتي اضافات ما را بدهند آنها را به پارک برده و عروسک و شکلات برايشان خواهم خريد. متاسفانه با تحصيلات دانشگاهي و 15 سال خدمت و 70 سال سن، دريافتي ام در ماه 85 هزار تومان هم کمتر شده است، ولي بچه ها نمي دانند من پول ندارم. نوه ام گفت؛ بابا چرا ما را به پارک نمي بري؟ به صورت معصومش نگاه کردم و از ته دل گريستم.
3. یک بار وقتی داشتم وب گردی می¬کردم به خاطره¬ی پرمعنایی از فرزند آیت الله خزعلی معروف در وبلاگش برخورد کردم؛ خواندنی است:به زیارت ثامن¬الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) رفته بودم. پیرمردی فرزانه از تجار قدیم خوزستان مرا دید. خاطره¬ای جالب از ۴۰ سال قبل نقل می¬کرد. او می¬گفت: ۴۰ سال قبل پای منبر پدرت در آبادان بودم. به فاصله¬ی کمی از مسجد، کاباره و کازینو بود و جمعی از جوانان به می¬گساری و لهو و لعب و قمار مشغول بودند. حضرت آیت الله بر فراز منبر با اشاره به انحراف جوانان فرمودند: "اگر ۲۴ ساعت رادیو و تلویزیون را به ما بدهند، خواهید دید که چگونه این جوانان را تربیت و اصلاح می¬کنیم."سپس آن پیز فرزانه گفت: "به پدر بگویید هنوز ۲۴ ساعت نشده است؟!"
4. چندي پيش اخبار ساعت 22 شبکه 3 دیداری داشت با دو تن از نخبگان کشور . دکتر x و مهندس y . این دو موفق شده بودند به ساخت چند زیر دریائی روباتیک و اهرم بازوئی رباتیک و یه عالمه چیزهای رباتیک دیگه که یادم نیست. مجری رو کرد به دکتر و گفت شما با این همه معلومات و افتخار آفرینی چطور قصد نکردید به خارج از کشور بروید و با امکانات وسیع اونا دست به ابتکار بزنید. ایشون پاسخ دادند بخاطر یکسری از اعتقاداتم. مجری پرسید میشه بگید مثلا چی. ایشان فرمودند. مثلا توالت فرنگی . من در استفاده از توالت فرنگی مشکل دارم و خوشم نمی آید... خدا را شکر کردم که از زبان یه دکتر نخبه مملکت مفهوم اعتقادات رو هم فهمیدم اونم در یک رسانه ملی.
5. تیلا برای آورا کامنتی گذاشته؛ خواندنی و مایه حیرت ما جماعت ایرانی: "ژاپن که بودم یه روز دوشنبه رفتم سر کار دیدم تو خیابون پر پلیس و شلوغه؛ وضع غیر عادی بود. یه کم پرس و جو کردم دیدیم یکی خودکشی کرده. البته اینقدر تو ژاپن خودکشی زیاد بود که دیگه خیلی جای تعجب نداشت. پرسیدم: چرا طرف خودکشی کرده؟ فهمیدم طرف مهندس پیمانکار یه ساختمان بوده. قرار بود روز جمعه ساختمان رو طبق قرارداد تحویل صاحب اش بده. روز جمعه ساختمان کارش تموم نشده بود مهندس پیمانکار از صاحب ساختمان دو روز شنبه و یکشنبه مهلت میخواد که ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه اول روز کاری بهش تحویل بده. تو این ۴۸ ساعت مهندس و تیمش هر کاری می کنند نمیتوانند کارهای نیمه تمام ساختمان رو تمام کنند و ساختمان رو آماده تحویل کنند. روز دوشنبه که صاحب ساختمان برای تحویل خونه میاید با جسد حلق آویز شده مهندس پیمانکار مواجه می شه. حالا نکته جالب اش می دونی واسه من چی بود؟ این ساختمان فقط نصب پریز و برق و نظافت اش مونده بود. به دوستان ژاپنی به تعجب می گفتم این چه آدمی بود خب چرا خودکشی کرده برای همچین موضوع کوچکی. این دیگه خودکشی نداره که. آنها با دهان باز نگاه می کردند می گفتند خودکشی نداره؟ این آینده شغلی اش به پایان رسیده بود. دو بار زیر قولش زده دیگه کسی بهش کار نمیداد. چه آدم خوبی بود خودکشی کرده آفرین به این شعورش. میدونی میخواهم چه نکته ای رو بگم تفاوت دیدگاه من رو که فکر می کنم چه آدم احمقی بود برای این موضوع خودکشی کرد دوستان ژاپنی که با دیده تحسین و افتخار به این موضوع نگاه می کردند. فرق دیدگاه رو می بینی؟
6. نتايج يك مطالعه‌ي جديد نشان مي‌دهد، هر شهروند عرب در طول سال، فقط چهار صفحه كتاب مي‌خواند. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، روزنامه‌ي تشرين سوريه با اشاره به گزارشي كه سازمان ملل منتشر كرده است، نوشت: «متوسط سرانه‌ي كتاب‌خواني هر شهروند جهان عرب در طول سال، از چهار صفحه فراتر نمي‌رود، كه اين ميزان در مقايسه با ساير كشورها بسيار نااميد‌كننده است.» اين مطالعه حاكي است، آمريكايي‌ها به‌طور متوسط در هر سال، 11 كتاب مي‌خوانند و انگليسي‌ها با متوسط مطالعه‌ي هشت‌ كتاب در سال، بهترين عملكرد را پس از آمريكا دارند. به گزارش خبرگزاري ريانووستي، در قسمتي از اين گزارش كه محوريت آن، توسعه‌ي فرهنگي جهان عرب است، آمده است: «شهروندان كتاب‌خوان در جهان عرب تنها چهاردرصد از جمعيت اهالي كتاب در انگلستان هستند؛ به‌عبارت ديگر، جمعيت كتاب‌خوانان در انگلستان 25برابر جمعيت كتاب‌خوانان در تمام كشورهاي عربي است.» اين گزارش در بخش چاپ و انتشار كتاب نيز نشان مي‌دهد، در طول يك‌ سال، در ازاي هر 12هزار شهروند جهان عرب، فقط يك كتاب جديد چاپ مي‌شود، كه اين ميزان در انگلستان يك كتاب براي 500 نفر و در آلمان، يك كتاب براي 900 نفر است.
7. قوانینی که نیوتن از قلم انداخت...
قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
قانون تلفن:
اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون تعمیر:
بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:
اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.
قانون معذوریت:
اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.
قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.
قانون نتیجه:
وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.
قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.
قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.
7.یه شعر کوتاه
ماه است
دختری که من دوست می دارم
دوست دارد ماه را
دختری که خود ماه است
***
از ماه من
تا ماه او
یک آسمان راه است

برچسب‌ها:

4 نظر:

در ۷:۵۹ قبل‌ازظهر, Anonymous vaazi گفت...

سلام استاد

چرا کسی به داد هیچکس نمی رسد و ... .
آیا واقعا مدینه فاضله وجود دارد؟

 
در ۵:۲۵ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

سلام .
یکی می گفت

آهای مردم ز فرهاد و ز شیرین
دروغ بود تا کنون هر چه شنیدین
نه شیرین عاشق چشمان فرهاد
نه فرهاد کشته دلدار شیرین

ولی مدتی است که برای من ثابت شده که فرهاد به حق عاشق شیرین بود و نه به تظاهر و ریا و در این بین از هیچ چیز خود فرو گذار نکرد و هیچ چیز مانع عشق فرهاد به شیرین نشد .
خوشحالم از اینکه باز هم می نویسید
دوست شما تاراج

 
در ۱۲:۱۲ بعدازظهر, Anonymous کیومرث زریری گفت...

با سلام

قفس داران سکوتم را شکستند

دل دائم صبورم را شکستند

به جرم پا به پا ی عشق رفتن

پر و بال عبورم راشکستند

مرا از خلوتم بیرون کشیدند

چه بی پروا حضورم را شکستند

تمنا در نگاهم موج میزد

ولی رویای دورم را شکستند


با تشکر کیومرث زریری

ایمیل : alligenab@yahoo.com
وبلاگ : www.alligenab.blogfa.com

 
در ۱۱:۴۰ قبل‌ازظهر, Anonymous lashini گفت...

سلام :
استاد خسته نباشيد اگه لطف كنيد گذري از وب من بكنيد ممنون ميشم (لشيني)setarehesohil.blogfa.com

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی