دوشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۸

بيانديش وديگر هيچ

روزی فیلسوفی بزرگ که از آشنایان سقراط بود با هیجان نزد او آمدوگفت :می دانی راجع به یکی از شاگردانت چه شنیده ام ؟

سقراط پاخ داد:لحظه ای صبر کن .قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تو می خواهم آزمون کوچکی را که نامش آزمون سه پرسش است را بگذرانی .

مرد پرسید:سه پرسش؟ سقراط گفت :بله درست است . قبل از اینکه راجع به شاگردم با من صحبت کنی لحظه ای آن چه که قصد گفتنش را داری امتحان بکنیم.اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی آن چه را که میخواهی به من بگویی حقیقت دارد؟

مرد جواب داد نه فقط در موردش شنیده ام. سقراط گفت:بسیار خوب پس واقعا نمیدانی که خبر درست است یا نادرست.حالا بیا پرسش دوم را بگویم ...پرسش خوبی. آن چه را که میخواهی در مورد شاگردم بگویی خبر خوبی است؟ مرد پاسخ داد:نه برعکس... سقراط ادامه داد:پس میخواهی خبری بد درمورد شاگردم که حتی در مورد حقیقت آن مطمئن هم نیستی بگویی؟ مرد کمی دستپاچه شدوشانه بالاانداخت.

سقراط ادامه داد:و اما پرسش سوم سودمند بودن است.آن چه را که میخواهی بگویی برایم سودمند است؟

مرد پاسخ داد:نه واقعا....

سقراط نتیجه گیری کرد:اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب ونه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن را به من میگویی؟

برچسب‌ها:

پنجشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۸

خوشبختي

خوشبختي ما در سه جمله است
تجربه از ديروز ، استفاده از امروز ، اميد به فردا...
ولي ما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي کنيم.
حسرت ديروز ، اتلاف امروز ، ترس از فردا

دكتر علی شريعتی

برچسب‌ها:

چهارشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۸


سلام. روز دوشنبه در مورد فضيلت مطالعه چيزهايي گفتم . عكس پروفسور حسابي در مورد آْن مطالب است .

دوشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۸

پست قبلي رو خوندي ؟

سلام.
پست قبلي كمي تلخ بود براي ايجاد تعادل اين ار روزنامه ابتكار روز يكشنبه برداشتم :
عجيب ترين نام هاي ايراني » کوششي است از خلاصه ي تحقيقات مرکز آمار ايران در خصوص نام هاي نامتعارف و عجيب و غريب ايرانيان. آنچه که در اين نوشتار بدان پرداخته مي شود، نگاهي مصداقي دارد به ترکيب نام هاي مرد / زن و بازتاب هاي جالب آن.
1-نام هاي در تضاد با جنسيت:تجزيه و تحليل جنسيتي نام هاي نامتعارف نشان مي دهد که 70 درصد نام هايي که متناسب با زنان است براي مردان و 30درصد نام هايي که متعلق به مردان است براي زنان به کار گرفته شده است.
مصاديق نام ها:مهين رضا، زاهدان سينا، آمل ،پري تک، ميناب،ولي بانو، تهران،پريا، زابل،ياسمين خان، ميانه
2-نام هاي جغرافيايي:ساختار برخي ديگر از نام هاي نامتعارف نشان مي دهد که 70درصد از اين نام ها متعلق به مردان بوده و برگرفته از مکان هاي جغرافيايي است.
مصاديق نام ها:آمريکا، آبادان،اروپا، همدان،درياقلي، شهرکرد،بغداد، بندرعباس،بوشهر، ممسني،اهواز، اهر
3-نام هاي زماني:در ساختار بسياري از اين نام ها، نشانه هايي از فصل، ماه، هفته، و روز ديده مي شود. در اين نمونه نيز باز هم مردها 82درصد اين فراواني را تشکيل مي دهند.
مصاديق نام ها:امروز، ميانه،تيرماه، سراب،روزعلي، شهرکرد،اذان وقت، اردبيل،فوري، تهران،شب چراغ، ايذه
4-نام هاي حيواني:ساختار اين نام ها برگرفته يا تلفيقي از نام هاي مرکب يا مستقل حيوانات است. اين نام ها 80درصد متعلق به مردان و 20درصد متعلق به زنان است. تجزيه و تحليل اين اسامي نشان مي دهد که 61درصد اسامي پستانداران، 30درصد پرندگان، 51درصد خزندگان است.
مصاديق نام ها:پشه، سرکان،تيله گرگ، سيدگرگ الله، ساس، بزعلي، کلاغ، کهنوج
5-نام هاي نباتي:اين گونه نام ها از پسوند يا پيشوند نباتي گرفته شده است. در اين بين سهم زنان بيشتر از موارد ديگر در حدود 40درصد است. تفکيک اين نام ها براي مشخص شدن جنسيت بسيار مشکل است.
مصاديق نام ها:انگور، ايرانشهر،ترياک، رامهرمز،زردآلو، خرم آباد،فلفل، ممسني،گيلاس، اردبيل،نخود، ميناب
6-نام هاي وصفي:اين گونه نام ها از صفات مختف گرفته شده است. نسبت اين گونه نام ها در ميان مردان بيشتر از زنان است.
مصاديق نام ها:روسپي، مرودشت،قيمتي، سنقر،سوخته، فارسان،فقير، لنجان،فتنه، زن، سيرجان،قاچاق، الشتر

برچسب‌ها:

یکشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۸

اساس دنيا بر مدار نا اميدي نيست كه بر قرار نامراديست

سلام .
امروز بنا نداشتم بنويسم اما صبح كه نگاهي به نظرات و كامنت ها انداختم تصميمم عوض شد . يكي از دوستان در نهايت استيصال و نا اميدي ناليده بود از دست دنيا و بي وفايي اهل آن . با خودم گفتم بابا اين ديگه كيه . هزاران ساله كه عقلا و عشاق و هر كه بودنش و زيستنش ارزشي داشته از دنيا و ما فيها بد گفته اند و دنيا هم در عوض كشتي آنان را شكسته است و اين قصه تكرار مكرر شده و تازه اين رفيق ما از اول ميخاد شروع كنه ! نه عزيز من اگه دنيا ميخاست بر مدار عقل و عشق بگذره كه اصلن تاريخ پديدار نميشد. ادبيات خلق نمي شد . هيچ كس ساز نمي زد. نقاشي واگويه قلب هاي بزرگ تر از معده نمي شد . شعري گفته نمي شد . هنر بيانگر غم هاي انساني نمي شد و ... . تو ديگه چرا ؟چطور ميگي وبلاگ منو ميخوني و بعد باز اين حرف ها رو مي زني ؟ اسم وبلاگم رو دوباره بخون : عبرت بي اعتبار ! تا كي بايد تجربه كنيم ؟ چرا از عبرت شدن ديگران بهره نمي گيريم ؟ چرا وقتي ديديم فرهاد شدن و فرهاد بودن چقدر تلخ است باز اسم بچه هامون رو ميذاريم فرهاد يا شيرين ؟ يا ليلي يا ... ؟ چرا اعتباري براي آنچه كه تاريخ بيان مي كند قايل نيستيم ؟ البته راه فراخ و راحتي هم هست كه براي كساني ساخته شده است كه نه عبرتند نه داراي اعتبار . برو خيابان . اين همه آدم كه تو خيابان مي بيني اصلن تو باغ عبرت و اعتبار نيستند . بودن و نبودنشان تغييري در جهان پديدار نمي كند . مثلن اگه اين آقا نبود يه نفر ديگه بود كه پاييز ها به ما انار بفروشد اما اگه سهراب سپهري نبود ما مثل گاو انار رو گاز مي زديم و موقع خوردن انار به دانه هاي انار نگاه نمي كرديم و حسرت ناپيدايي دل هاي مردمان را به انديشه نمي نواختيم.اگه مصدق نبود هيچ وقت ما بهنگام گاز زدن سيب احساس تنهايي نمي كرديم . ببين اونايي كه به ما نارو ميزنن جزو اونايي هستن كه موقع خوردن انگور غزل مرور مي كنن يا مثل گوسفند سرشون رو انداختن پايين و به امر تغذيه مشغولند ؟ چه پروا كه اينان ما را خار و خسك وبه قول امروزي ها خس و خاشاك بپندارند ؟ بايد از نگاه سبز انديش به دنيا نگاه كرد و سبزي و سرخي و سفيدي را از هم تفكيك كرد . عيب تو ؛ دوست عزيز اينه كه با ابزارهاي آدمك ها دنبال اندازه گيري آدم ها هستي . چشم ها را بايد شست . از امروز يه جور ديگه نگاه كن ببين دنيا چقدر قشنگه ؟ زمستان و پاييز دما از روزگار گنجشكا در ميارن اما بهار نرسيده گنجشكا بي هراس از غم نان ميرقصن . ببين گرماي لطيف اردي بهشت هم تاب از كف شكوفه ها ميربايد و بدتر اينكه شكوفه ها را باغبان ها به علامت پر باري محصول دوست دارن نه زيبايي لطيف و روياييشون اما هر سال شكوفه ها براي يكي دوهفته هم كه شده ميان تا عاشقا خاطرشون رو و خوابشون رو شكوفه اي كنن و بعد پرپر ميشن و ميرن و هيچ غصه اي هم نمي خورن !
درازي عمر مهم نيست كه عرض و پهناي آن است.

برچسب‌ها:

یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۸

خدا دوست دارد لبي كه ببوسد

. سلام . مطالب زير هيچكدام مال من نيست . هر چند غير اخلاقي است اما حوصله نداشتم به اصل مطالب لينك بدم . اما با جستجوي كوچولويي توي گوگل فارسي ميتوانيد اصل و رفرنس مطالب را پيدا كنيد . در ضمن سالگرد درگذشت استاد شريفي را يه خانواده اش و به ويژه به كامران تسليت ميگم . امروز وبلاگ هاي بچه ها رو ديدم اما امكان كامنت گذاشتن فراهم نبود . اسم وبلاگ هايي رو كه ديدم براي اينكه بچه ها كمتر گلايه كنند مينويسم : فرياد ؛ بهي؛ پاندانوس؛يادداشتهاي گلي خانم؛ روابط عمومي ( دايي چيني نه حسنا خانم ) طلوع آبي؛ سلام ؛ صادقانه ؛ روشن تر از آبي؛ سادگي؛ انديشه نيك گفتار نيك كردار نيك ؛ فرهنگ و هنر ايراني ؛ قطاري در مه ؛ ركن پنجم دموكراسي ؛ شبهاي بي ستاره و ... . فرياد فوق العاده بود . بقيه هم جالبند . بد نيست بدانيد كه من حس مالكانه اي به اين وبلاگها دارم . مثل فرزند مثل دسترنج و مثل ... . اينها ارزان ايجاد نشده اند . همه بدگويي ها و دشنام هايي كه ميشنوم تاوان اين حنجره هايي است كه من در فرياد كشيدنشان موثر بوده ام . همه را دوست دارم حتا آنها كه توي دل از من خوششون نمیاد حالا یا سختگیرم یا عبوسم یا ... .آخر هنر انسان اینه که سراسر وجودشو ازعشق و محبت پر کنه والا نامهربونی نه هنره نه افتخار.
2. بازنشسته يي هستم که از مدت ها قبل به نوه هايم قول داده بودم وقتي اضافات ما را بدهند آنها را به پارک برده و عروسک و شکلات برايشان خواهم خريد. متاسفانه با تحصيلات دانشگاهي و 15 سال خدمت و 70 سال سن، دريافتي ام در ماه 85 هزار تومان هم کمتر شده است، ولي بچه ها نمي دانند من پول ندارم. نوه ام گفت؛ بابا چرا ما را به پارک نمي بري؟ به صورت معصومش نگاه کردم و از ته دل گريستم.
3. یک بار وقتی داشتم وب گردی می¬کردم به خاطره¬ی پرمعنایی از فرزند آیت الله خزعلی معروف در وبلاگش برخورد کردم؛ خواندنی است:به زیارت ثامن¬الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) رفته بودم. پیرمردی فرزانه از تجار قدیم خوزستان مرا دید. خاطره¬ای جالب از ۴۰ سال قبل نقل می¬کرد. او می¬گفت: ۴۰ سال قبل پای منبر پدرت در آبادان بودم. به فاصله¬ی کمی از مسجد، کاباره و کازینو بود و جمعی از جوانان به می¬گساری و لهو و لعب و قمار مشغول بودند. حضرت آیت الله بر فراز منبر با اشاره به انحراف جوانان فرمودند: "اگر ۲۴ ساعت رادیو و تلویزیون را به ما بدهند، خواهید دید که چگونه این جوانان را تربیت و اصلاح می¬کنیم."سپس آن پیز فرزانه گفت: "به پدر بگویید هنوز ۲۴ ساعت نشده است؟!"
4. چندي پيش اخبار ساعت 22 شبکه 3 دیداری داشت با دو تن از نخبگان کشور . دکتر x و مهندس y . این دو موفق شده بودند به ساخت چند زیر دریائی روباتیک و اهرم بازوئی رباتیک و یه عالمه چیزهای رباتیک دیگه که یادم نیست. مجری رو کرد به دکتر و گفت شما با این همه معلومات و افتخار آفرینی چطور قصد نکردید به خارج از کشور بروید و با امکانات وسیع اونا دست به ابتکار بزنید. ایشون پاسخ دادند بخاطر یکسری از اعتقاداتم. مجری پرسید میشه بگید مثلا چی. ایشان فرمودند. مثلا توالت فرنگی . من در استفاده از توالت فرنگی مشکل دارم و خوشم نمی آید... خدا را شکر کردم که از زبان یه دکتر نخبه مملکت مفهوم اعتقادات رو هم فهمیدم اونم در یک رسانه ملی.
5. تیلا برای آورا کامنتی گذاشته؛ خواندنی و مایه حیرت ما جماعت ایرانی: "ژاپن که بودم یه روز دوشنبه رفتم سر کار دیدم تو خیابون پر پلیس و شلوغه؛ وضع غیر عادی بود. یه کم پرس و جو کردم دیدیم یکی خودکشی کرده. البته اینقدر تو ژاپن خودکشی زیاد بود که دیگه خیلی جای تعجب نداشت. پرسیدم: چرا طرف خودکشی کرده؟ فهمیدم طرف مهندس پیمانکار یه ساختمان بوده. قرار بود روز جمعه ساختمان رو طبق قرارداد تحویل صاحب اش بده. روز جمعه ساختمان کارش تموم نشده بود مهندس پیمانکار از صاحب ساختمان دو روز شنبه و یکشنبه مهلت میخواد که ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه اول روز کاری بهش تحویل بده. تو این ۴۸ ساعت مهندس و تیمش هر کاری می کنند نمیتوانند کارهای نیمه تمام ساختمان رو تمام کنند و ساختمان رو آماده تحویل کنند. روز دوشنبه که صاحب ساختمان برای تحویل خونه میاید با جسد حلق آویز شده مهندس پیمانکار مواجه می شه. حالا نکته جالب اش می دونی واسه من چی بود؟ این ساختمان فقط نصب پریز و برق و نظافت اش مونده بود. به دوستان ژاپنی به تعجب می گفتم این چه آدمی بود خب چرا خودکشی کرده برای همچین موضوع کوچکی. این دیگه خودکشی نداره که. آنها با دهان باز نگاه می کردند می گفتند خودکشی نداره؟ این آینده شغلی اش به پایان رسیده بود. دو بار زیر قولش زده دیگه کسی بهش کار نمیداد. چه آدم خوبی بود خودکشی کرده آفرین به این شعورش. میدونی میخواهم چه نکته ای رو بگم تفاوت دیدگاه من رو که فکر می کنم چه آدم احمقی بود برای این موضوع خودکشی کرد دوستان ژاپنی که با دیده تحسین و افتخار به این موضوع نگاه می کردند. فرق دیدگاه رو می بینی؟
6. نتايج يك مطالعه‌ي جديد نشان مي‌دهد، هر شهروند عرب در طول سال، فقط چهار صفحه كتاب مي‌خواند. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، روزنامه‌ي تشرين سوريه با اشاره به گزارشي كه سازمان ملل منتشر كرده است، نوشت: «متوسط سرانه‌ي كتاب‌خواني هر شهروند جهان عرب در طول سال، از چهار صفحه فراتر نمي‌رود، كه اين ميزان در مقايسه با ساير كشورها بسيار نااميد‌كننده است.» اين مطالعه حاكي است، آمريكايي‌ها به‌طور متوسط در هر سال، 11 كتاب مي‌خوانند و انگليسي‌ها با متوسط مطالعه‌ي هشت‌ كتاب در سال، بهترين عملكرد را پس از آمريكا دارند. به گزارش خبرگزاري ريانووستي، در قسمتي از اين گزارش كه محوريت آن، توسعه‌ي فرهنگي جهان عرب است، آمده است: «شهروندان كتاب‌خوان در جهان عرب تنها چهاردرصد از جمعيت اهالي كتاب در انگلستان هستند؛ به‌عبارت ديگر، جمعيت كتاب‌خوانان در انگلستان 25برابر جمعيت كتاب‌خوانان در تمام كشورهاي عربي است.» اين گزارش در بخش چاپ و انتشار كتاب نيز نشان مي‌دهد، در طول يك‌ سال، در ازاي هر 12هزار شهروند جهان عرب، فقط يك كتاب جديد چاپ مي‌شود، كه اين ميزان در انگلستان يك كتاب براي 500 نفر و در آلمان، يك كتاب براي 900 نفر است.
7. قوانینی که نیوتن از قلم انداخت...
قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
قانون تلفن:
اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون تعمیر:
بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:
اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.
قانون معذوریت:
اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.
قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.
قانون نتیجه:
وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.
قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.
قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.
7.یه شعر کوتاه
ماه است
دختری که من دوست می دارم
دوست دارد ماه را
دختری که خود ماه است
***
از ماه من
تا ماه او
یک آسمان راه است

برچسب‌ها:

شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۸

من اعتراف مي كنم.


1. اين مطلب رورام ايميل كرده بودند . كمي از تيزي اون رو گرفتم . ببينيد:
ترجمه متن اعترافات گالیله که مربوط به 370 سال پیش است، در این روزها بطور وسیع و بصورت اطلاعیه منتشر شده است. این اعترافات یکی از پرطرفدارترین اسناد تاریخی به حساب می آید. ظاهرا عده اي از تاریخ درس نمی گیرند . این اعترافات بعنوان پاسخی به اعترافات تلویزیونی و دادگاه های کودتائی دست به دست می شود. بد نیست بدانید به مدت پانزده سال در کشور خودمان سران حکومت آن زمان به مردم می گفتند امیرکبیر در خانه خود در کاشان سکته کرده و مرده است و بدین ترتیب حقیقت را از مردم پنهان می کردند. حال آنکه به دستور مستقیم شاه قاجار رگ وی زده شد بود! لذا تاریخ در مورد رفتار ظالمان و رژیم های زورگو و ستمگر در آینده به قضاوت خواهد نشست اما این قضاوت و رمز گشایی تاریخی هميشه پانزده سال طول نخواهد کشید .

متن اعترافات:



من، گالیلئو گالیله، فرزند وینچنزو گالیله اهل فلورانس، در سن هفتادسالگی، در حضور دادگاه عادل، در برابر شما زانو زده و در برابر کتاب مقدس که در برابر من است سوگند یاد میکنم که همواره به جمله جمله این کتاب و آنچه پاپ مقدس و كشيشان كليساي كاتوليك مي گويند اعتقاد داشته و به لطف خداوند متعال در آینده نیز اعتقاد خواهم داشت.
اعلام میکنم که نظر من در مورد اینکه خورشید ثابت است و زمین به دور آن میچرخد، یک تفکر باطل، الحادی و نادرست و گمراه کننده بود که نمیبایست در هیچ جا تدریس شود، مورد بحث قرار گرفته یا مورد استناد قرار گیرد. واقعیت مشخص و روشن این است که زمین مسطح و ثابت است و همانگونه که هر کسی میداند و هرروز میبیند، این خورشید و تمام ستارگان هستند که به دور زمین میچرخند. اين اعتقاد من است و در آينده نيز از اين اعتقاد برنخواهم گشت.
میخواهم در برابر شما اعلام کنم که در خلوت خود، نور حقیقت در دل من راه یافته و به خوبی درک کردم که آنچه قبلاً گفته بودم اشتباه بوده و از کرده خود پشیمانم و هر محکومیت و جزایی که برای من تعیین شود با خوشحالی پذیرا خواهم شد و امیدوارم به سزای خود در گمراهی بخش زیادی از جامعه برسم.
در صورتی که از هر یک از موارد فوق تخطی کرده و در آينده به تفکر نادرست خویش بازگردم، مسئولیت و تبعات این خطای نابخشودنی را به طور کامل میپذیرم. من برای اینکه از صحت و دقت اعترافات خود مطمئن باشم همه چیز را از قبل روی این برگه نوشته و برای شما خواندم و اعلام میکنم که این برگه، رسم الخط خود من و ذهنیات و اعتقادات شخصی من بوده و بدون هرگونه فشار و تأثیری از بیرون، نگاشته شده است....
I, Galileo, son of the late Vincenzio Gaillei of Florence, seventy years of age, arraigned personally for judgment, kneeling before you Most Eminent and Most Reverend Cardinals Inquisitors- General against heretical depravity in all of Christendom, having before my eyes and touching with my hands the Holy Gospels, swear that I have always believed, I believe now, and with God’s help I will believe in the future all that the Holy Catholic and Apostolic Church holds, preaches, and teaches. However, whereas, after having been judicially instructed with injunction by the Holy Office to abandon completely the false opinion that the sun is the center of the world and does not move and the earth is not the center of the world and moves, and not to hold, defend, or reach this false doctrine in any way whatever, orally or in writing; and after having been notified that this doctrine is contrary to Holy Scripture; I wrote and published a book in which I treat of this already condemned doctrine and adduce very effective reasons in its favor, without refuting them in any way; therefore, I have been judged vehemently suspected of heresy; namely of having held and believed that the sun is the center of the world and motionless and the earth is not the center and moves.
Therefore, desiring to remove from the minds of your Eminences and every faithful Christian this vehement suspicion, rightly conceived against me, with a sincere heart and unfeigned faith I abjure, curse, and detest the above-mentioned errors and heresies, and in general each and every other error, heresy, and sect contrary to the Holy Church; and I swear that in the future I will never again say or assert, orally or in writing, anything which might cause a similar suspicion about me; on the contrary, if I should come to know any heretic or anyone suspected of heresy I will denounce him to this Holy Office, or to the Inquisitor or Ordinary of the place where I happen to be.
Furthermore, I swear and promise to comply with and observe completely all the penances which have been or will be imposed upon me by this Holy Office; and should I fall to keep any of these promises and oaths, which God forbid, I submit myself to all the penalties and punishments imposed and promulgated by the sacred canons and other particular and general laws against similar delinquents. So help me God and these Holy Gospels of His, which I touch with my hands.
I, the above-mentioned Galileo Galilei, have abjured, sworn, promised, and obliged myself as above; and in witness of the truth I have signed with my own hand the present document of abjuration and have recited it word for word in Rome, at the convent of the Minerva, this twenty-second day of June 1633.
I, Galileo Gililei, have abjured as above, by my own hand.